خوانندگان عزیز سلام؛
امیدواریم که حالتون خوب باشه و روزگار بر وفق مرادتون.
امروز می خوایم درمورد هوش کارآفرینی صحبت کنیم.در ابتدا به تعریف هوش می پردازیم.
هوش چیست؟
به مجموعه ای از پژوهش های علمی در زمینه ذهن و مغز انسان، علوم شناختی گفته می شود. این علم از مجموعه رشته های مختلف مانند روانشناسی، فلسفه ذهن،عصب شناسی، زبان شناسی، انسان شناسی، علوم رایانه و هوش مصنوعی تشکیل شده است.تمرکز این علم در زمینه بینایی، تفکر و استدلال، حافظه، توجه، ادراک، یادگیری و زبان می باشد. در این علم یک تعریف کامل و جامع از هوش وجود دارد که می گوید:
هوش، فرآیندی ذهنی و دربرگیرنده ی ظرفیت منطقی، درک خودآگاهی، یادگیری، مهارت حل مسئله، برنامه ریزی، خلاقیت، دانش فردی، زبان و … است. هوش، توانایی یادگیری از تجربه ها، تفکر انتزاعی و برخورد کارآمد با محیط و افراد پیرامون خود است.
به زبانی دیگر می توان این گونه گفت که تمامی اعمال و رفتار انسان که نتیجه مجموعه ای از اطلاعات به دست آمده از آموخته ها و تجربیات انسان است که ابتدا در مغز انسان پدیدار شده است.
کارآفرینی چیست؟
تعاریف زیادی از کارآفرینی وجود دارد، از تعریف ریچارد کانتیلون و آدام اسمیت که در قرن هفدهم و هجدهم برای اولین بار از این واژه استفاده کردند گرفته تا تعریفی که ژوزف شومپیتر حدود یک قرن پیش آن را مطرح کرد. البته معنا و مفهوم کارآفرینی که ما در عصر حاضر آن را درک کرده ایم به تعریفی که آقای ژوزف شومپیتر در سال ۱۹۲۸ آن را مطرح کرد نزدیک تر است. زیرا وی اعتقاد داشت که کارآفرینی رابطه نزدیکی با نوآوری دارد، چیزی که ما در این زمان به شدت به آن نیازمندیم. ژوزف شومپیتر اولین بار کارآفرینی را این گونه تعریف کرد“ عصاره کارآفرینی در درک و بهره برداری از فرصت هاست“ و بعدها کارآفرینی را با دیدگاهی گسترده تر و کلان تر تعریف کرد و کارآفرینان را کسانی دانست که اقتصاد و سازمان ها را زنده می کنند،افرادی که کمبود آنها در بسیاری از سازمان های دولتی ما به شدت احساس می گردد.
همانطور که گفتیم، نوآوری از ملزومات اصلی کارآفرینی از دیدگاه آقای ژوزف شومپیتر است. او اعتقاد داشت که نوآوری را می توان به پنج شیوه ارائه کرد:
- معرفی یک کالای جدید
- به کارگیری یک شیوه جدید برای تولید یک محصول قدیمی
- ایجاد یک بازار جدید برای یک محصول موجود
- کشف و به کارگیری یک منبع جدید برای تأمین مواد اولیه
- ایجاد یک ساختار جدید برای یک صنعت موجود.
من اعتقاد دارم کارآفرینی، یعنی اینکه فردی به واسطه تغییر سبک زندگی، ابتدا خود را آنقدر توانمند سازد که بتواند کسب وکاری را برای خود راه اندازی کند و آن را مدیریت کند، یعنی خودکارآفرینی کند. بعد با تفکر و عمل گرایی نوآورانه و خلاقانه، ایده و فرصتی را ایجاد یا پیدا کند، تا بتواند با پذیرش ریسک و با حداقل منابع، ارزش آفرینی کرده و جهت توسعه آن برای دیگران شغل ایجاد نماید.
در این تعریف، تأکید من بر این است که فرد کارآفرین ابتدا باید از خود شروع کند؛ یعنی به پرورش خود بپردازد، زیرا کارآفرینی یک علم و مجموعه ای از مهارت هاست که ابتدا باید آن را در خود ایجاد کرد و این تغییر به واسطه سبک زندگی کارآفرینانه است. هنگامی که یک فرد بتواند برای خود کسب وکاری ایجاد نماید و بتواند آن را مدیریت کند، قطعا می تواند برای دیگران هم شغل ایجاد نماید. در غیر این صورت کارآفرینی، مسیر بسیار سختی برای او خواهد بود. فردی که سبک زندگی کارآفرینانه را انتخاب کرده است، همیشه به دنبال یک فرصت و یک ایده است و اگر نتواند آن را بیابد، آن را می سازد.
پیدا کردن یک فرصت و یک ایده نیاز به یک تفکر نوآور و خالق دارد، تفکری که بتواند به عمل منتهی شود.
کارآفرین با پذیرش ریسک و مقابله با عدم قطعیت های موجود در ابتدای راه، باید بتواند با حداقل منابع موجود ارزشی ایجاد کند که دیگران متقاضی آن شوند؛ یعنی ارزشی ایجاد کند که مشتریان حاضر باشند برای آن پول پرداخت کنند. این گونه می تواند برای توسعه کسب وکار خود اقدام به استخدام افرادی نماید که در مسیر رشد و پیشرفت کسب و کارش یاری رسان او باشند.
هوش کارآفرینی چیست؟
با تعاریفی که از هوش و کارآفرینی داشتیم، اکنون می توانیم تعریفی کامل و واضح از هوش کارآفرینی ارائه کنیم. هوش کارآفرینی مجموع های از مهارت های نرم و ذهنی است که کارآفرینان می توانند آنها را یاد گرفته و در خود نهادینه کنند، یعنی تبدیل به یک عادت کنند تا بتوانند در مسیر سخت کارآفرینی با کمک آن توانمندی ها بر موانع فائق آیند.هوش کارآفرینی می تواند در هر فردی ایجاد شود. هر فردی که تمایل داشته باشد وارد دنیای کارآفرینی شود، می تواند آن را فرا بگیرد. هوش کارآفرینی چیزی است که باید با تمرین و ممارست در فرد تبدیل به یک عادت شود. هوش کارآفرینی باعث تغییر سبک زندگی انسان معمولی به یک انسان کارآفرین می شود. هوش کارآفرینی باعث رشد و ارتقاء سطح زندگی افرادی است که دوست دارند زندگی متفاوتی نسبت به گذشته خود داشته باشند.
در ادامه به این خواهیم پرداخت که حوزه های هوش کارآفرینی چیست و چرا باید فراگرفته شود و به این خواهیم پرداخت که اگر هوش کارآفرینی وجود نداشته باشد چه عواقب و معضلاتی را برای کسب وکارتان به وجود خواهد آورد.
حوزه های هوش کارآفرینی
هوش کارآفرینی شامل چهار حوزه مهارتی زیر است:
1 .مهارتهای فردی
2 .مهارتهای ارتباطی
3 .مهارتهای تیمی
4 .مهارتهای عمومی
هر کدام از این حوزه ها شامل تعدادی از مهارت هایی است که باعث می شوند کارآفرینان بتوانند ارتباطات مؤثرتری با دیگران برقرار کنند و به موفقیت های بیشتری دست یابند.
چرا هوش کار آفرینی مهمه؟
عامل شکست کسب وکارها
تا کنون به یک بررسی مختصر درباره هوش کارآفرینی پرداختیم. گفتیم که هوش کارآفرینی چیست و شامل چه حوزه هایی است. در ادامه به این خواهیم پرداخت که هوش کارآفرینی چرا اینقدر از دیدگاه من مهم است و چرا کارآفرینان باید آن را فرا بگیرند. من اعتقاد دارم که 80 درصد شکست کسب وکارها به دلیل نبود مهارت های نرم در کارآفرینان و حتی کارکنان کسب وکارها است. این عدد شاید یک مقدار اغراق آمیز باشد، ولی اگر کمی موشکافانه تر آن را بررسی کنیم، می بینیم که حرف گزافی هم نخواهد بود.
به نظر من “تنها عامل شکست و یا موفقیت یک کسب و کار، ما انسانها هستیم!”.
اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم، باید بگویم که اگر توجه داشته باشید و کسب وکارهای شکست خورده را بررسی کنید، می بینید که انتهای همه شکست ها به اقدامات افرادی بر میگردد که نتوانسته اند به درستی اقدام کنند. در واقع تصمیم های آنها و شاید برخی از رفتارها و تفکرات آنها باعث شده که آن کسب وکار به شکست منتهی شود. شاید بگویید پس نقش محیط و شرایط اقتصادی در شکست کسب و کارها چیست. درست است این عوامل هم باعث شکست یک کسبوکار خواهد شد، ولی وقتی یک تیم و مدیری که آن را هدایت میکند دارای مهارت هایی باشند که بتوانند از بحران عبور کنند دلیلی برای شکست باقی نخواهد ماند.مهم است که بتوانیم با مدیریت خودمان، تصمیماتی اخذ و اقداماتی انجام دهیم که نگذاریم شرایط محیطی و بیرونی تأثیری بر روند کسب وکار ما داشته باشد.در ادامه برخی از موارد که بیشترین دلایل شکست یک کسب و کار را دارد بررسی خواهیم کرد و خواهیم گفت که چرا این عوامل میتوانند جلوی پیشرفت کسب وکار ما را بگیرند.
البته این موارد تنها بخشی از دلایل مهمی است که بر لزوم یادگیری هوش کارآفرینی تأکید دارد، قطعا موارد بیشتری را می توان با تحقیق و مطالعه بیشتر مورد تحلیل قرار داد.
عدم توجه به توانمندی ها
مدتی قبل مشاورهای در زمینه مدیریت استارتاپ با یکی از علاقه مندان و فعالان این حوزه داشتم. استارتاپی که به تازگی شروع به کار کرده بود و در زمینه مواد غذایی قصد فعالیت داشت. طی صحبتی که با این دوست عزیز داشتم متوجه شدم که افرادی که در تیم او کار می کنند افراد بسیار توانمندی هستند، اما به نظر میآمد که برخی از آنها در محل مناسبی چیدمان نشده بودند. یعنی توجهی به علاقه مندی های آنها و توانمندی های آنها نشده بود؛ که با پیشنهادی که به او دادم تغییراتی در سیستم خود ایجاد کرد و نتایج خوبی هم به دست آورد. یکی از دلایل شکست کسب وکارها این است که افراد را در جایگاه های شغلی قرار می دهند که هیچ تناسبی با آن جایگاه ندارند. حتی بسیاری از کارکنان خودشان هم نمی دانند که چه توانمندی هایی دارند و چه جایگاه شغلی برایشان مناسب است. با کمی تحقیق و بررسی در کسب وکارهایی که با مشکل روبرو هستند، می توان دریافت که کارکنان در جایگاهی قرار می گیرند که ازنظر توانمندی های روحی و حتی جسمی هیچ تناسبی با جایگاه شغلی ندارند. همین موضوع به ظاهر ساده که به طور حتم بسیاری از مدیران و کارکنان کم آگاه توجهی به آن ندارند، باعث می گردد که کم کم آن کسب وکار رو به ضعف رفته و شکست بخورند.
عدم تصمیم گیری های درست
احتمالا شما هم در هر جایگاهی که اکنون هستید درگیر اخذ تصمیم های بسیار مهم بوده اید. تصمیماتی که می توانند تأثیر مستقیمی بر روند کیفیت زندگی و کارتان داشته باشد.
حال تصور کنید که نتوانید به درستی تصمیم بگیرید،قطعا دچار بحران هایی می شوید که میتواند تأثیر منفی در زندگیتان داشته باشد.بسیاری از مشکلات به وجود آمده در کسب وکارها ناشی از عدم تصمیم گیری های درستی است که کارآفرینان و مدیران دارند.
تصمیم گیری درست یک کارآفرین در کسب وکار مانند تصمیم گیری یک خلبان است هنگام هدایت هواپیما، دقیقا با همان دقت و اهمیت. هنگام تصمیم گیری باید به گونهای عمل کنید که بهترین دستاورد را برای کسب وکارتان داشته باشید. بی شک تصمیمات شما به عنوان کارآفرین و مدیر به غیراز زندگی خودتان، بر زندگی افرادی که تحت هدایت شما هستند تأثیر مستقیمی خواهد داشت.
عدم ابتکار عمل
کارآفرینی که ابتکار عمل نداشته باشد و نتواند در کسب وکارش تحول ایجاد کند، مانند فوتبالیستی است که به عنوان فرد حملهکننده (فوروارد) در یک تیم حضور دارد ولی تاکنون نتوانسته گلی بزند.تصور کنید فوروارد یک تیم بی رمق، بی انگیزه و بیتحرک باشد! آیا می توان روی این چنین فردی حساب باز کرد؟ قطعا خیر.
فرد کارآفرینی هم که نتواند ابتکار عمل داشته باشد و حتی نتواند کارکنان خود را تشویق به داشتن ابتکار عمل کند، موجبات از بین رفتن کسب وکارش را فراهم ساخته است.ابتکار عمل باعث می شود که هم کارآفرین و هم کارکنان به دنبال این باشند که بتوانند موفقیت های بیشتری را برای خودشان و هم تیمی هایشان ایجاد نمایند. ابتکار عمل روح و جان کسب وکار است و اگر نباشد می تواند دچار مرگ کسب وکار شود.
عدم خلاقیت و نوآوری
از وقتی من یادم می آید برند ریکا همان شکلی است که اکنون هم هست. اینکه بخواهیم حس نوستالژی را برای مشتریان و کاربران برند خود فعال کنیم نکته بازاریابی خوبی است. ولی شاید این تصور را هم ایجاد کند که هیچ خلاقیتی در این برند وجود ندارد.
حتی شاید باعث شود که مشتریان فکر کنند که کیفیت محصول از ابتدا همانی است که بوده و اصلا ارتقاء سطح کیفی نداشته است. حاال شما هرچقدر هم که تبلیغ کنید باز همانی است که مشتریان فکر می کنند!اگر در فروشگاه های بزرگ به سراغ قفسه مواد شوینده بروید، احتمال اینکه برند ریکا را آنجا بیابید بسیار کم است. زیرا استنباط من این است که برند ریکا به خاطر عدم خلاقیت در بسته بندی نتوانسته نظر مشتریان را به خود جلب نماید. کسب وکارهایی که در آن خلاقیت وجود نداشته باشد دقیقا مانند مردابی است راکت و بدون تحرک، کسل کننده برای کارکنان و مشتریان. همین موضوع گامی است در جهت پیش رفتن به سمت فروپاشی کسب و کار.
عدم ارتباط مؤثر با دیگران
کسب و کار یعنی ارتباطات و کارآفرینی که نتواند ارتباط مؤثری با دنیای درون و دنیای بیرون کسب و کار خود برقرار کند باز هم محکوم به شکست است.
- دنیای درون همان محیط داخلی کسب وکارتان است. یعنی ارتباط برقرار کردن با اعضای تیم و و کارکنانتان و اگر این ارتباط به صورت مؤثر نباشد بی شک همه چیز به هم می ریزد و شما از مسیر موفقیت دور خواهید شد.
- دنیای بیرون هم افرادی هستند که باید با آنها ارتباط داشته باشید. افرادی مانند سرمایهگذاران، تأمین کنندگان و مشتریان. از زمان ایده پردازی و تولید محصول و عرضه آن، شما باید تماما با دیگران ارتباط برقرار کنید و از نظر آنها مطلع شوید. ارتباط مؤثر یعنی اینکه بتوانید به گونه ای با مردم ارتباط برقرار کنید که پذیرای کلام شما شوند. یعنی بتوانید تعارضات را مدیریت کنید، یعنی بتوانید با آنها مذاکره کنید، یعنی بتوانید کنار همکارانتان حضور داشته باشید بدون اینکه ترسی از شما داشته باشند.
حال تصور کنید که نتوانید این ارتباطات را برقرار کنید. تجسمش هم سخت است که منزوی باشید و نتوانید افراد را جذب خود و توانمندی هایتان کنید. هرچقدر هم که توانمند باشید و نتوانید ارتباط مؤثر برقرار کنید، شکست خواهید خورد.
عدم هدف گذاری هوشمندانه
اگر ندانید به کجا می خواهید بروید، چگونه می توانید مسیر را پیدا کنید؟ اگر مسیر را نیابید چگونه می توانید موفق شوید؟
هدف گذاری یعنی اینکه بدانید به کجا می خواهید برسید و عدم هدف گذاری یعنی اینکه اصلا نمی دانید کجا هستید! شاید خنده دار باشد که بگویم کارآفرینان و کسب وکارهایی که دچار عدم هدف گذاری هستند محکوم به شکست هستند، زیرا خودشان می خواهند که شکست بخورند. ولی واقعیتی است که باید آن را بپذیریم. شاید کارآفرینانی که کار را شروع کرده اند بدانند دنبال چه هدفی آمده اند، ولی شاید ندانند که هر لحظه امکان دارد از مسیر خارج شوند و به هدف خودشان نرسند.
عدم برقراری ارتباط با دیگران
شاید بپرسید عدم برقراری ارتباط با دیگران با عدم ارتباط مؤثر با دیگران چه فرقی دارد؟
سؤالتان کاملا درست است. برقراری ارتباط و ارتباط مؤثر تقریبا در یک راستا هستند ولی کمی با یکدیگر متفاوت هستند.برقراری ارتباط با دیگران این معنی را دارد که فردی بتواند با فردی دیگر گفتگو کند و بتواند با او تعامل داشته باشد. چه گفتگو با کارمند خود باشید چه با مشتری.ارتباط با دیگران یک مرحله قبل تر از ارتباط مؤثر است. در واقع فرد باید بتواند ابتدا گفتگوی خود را با او شروع کند و بعد با او ارتباطی مؤثر برقرار کند. کارآفرینانی که نتوانند با دیگران گفتگو کنند نمی توانند در مسیر موفقیت قدم بگذارند.
عدم توانایی ارائه خود به دیگران
کارآفرینان باید بتوانند خود را عرضه کنند. مشتریان اول کارآفرینان را می خرند و بعد محصولات آنها را، زیرا اعتقاد دارند: “از کوزه همان تراود که در اوست!”
کارآفرینان بی شک در مجامعی حضور خواهند داشت که نیاز دارند خود را به دیگران عرضه کنند. آنها نیاز دارند که برای جمعی سخنرانی کنند و آنها را متقاعد کنند که باید محصول آنها را خریداری کنند. آنها باید بتوانند به واسطه مهارت های کلامی و غیرکلامی، توانمندی های خود و کسب و کارشان را به دیگران عرضه کنند و با برقراری ارتباط مؤثر با آنها دستاوردهای منتج به موفقیت را جلب نمایند.
یک اشتباه بزرگ در کارآفرینی
یکی از بزرگترین اشتباهات در کارآفرینی این است که چشم و گوش بسته باشید! بله درست خواندید. چشم و گوش بسته، البته به صورت اختیاری! برخی از کارآفرینان متأسفانه چشم و گوش خود را بسته اند و دوست ندارند بدانند که دلایل عدم موفقیت هایشان چه چیزهایی است. برخی کارآفرینان هم فکر میکنند چه دلیلی دارد که به این موارد باید توجهی داشته باشند. کسب وکارشان در حال فعالیت است، تولیدات شان فروخته می شود و سود محصولات هم که بد نیست. پس چرا باید توجه کنند؟اگر به بطن کسب و کار آن ها بروید احتمالا مواردی را خواهید یافت که این عوامل هم بر روی آن تأثیر گذاشته است. ولی به دلیل اینکه خود آنها درگیر آن موارد هستند به آن توجهی نمی کنند، و تنها افرادی که از بیرون به کسب وکارشان نگاه می کنند، متوجه آن می شوند. پس باید توجه داشته باشیم که نباید چشم و گوش مان را بر روی اتفاقات کوچک کسب و کارمان ببندیم و از این موارد بی اعتنا گذر کنیم. شاید برخی موارد ریز در آینده تبدیل به موارد بزرگی شوند که کسب وکارمان را تحت الشعاع خود قرار دهند.
آیا هوش کارآفرینی فقط مربوط به کارآفرین هاست؟
کسب وکار هم مانند اداره کردن خانواده است و خانواده هم مانند محیط کسب و کار. اگر بگوییم که هوش کارآفرینی فقط برای کارآفرینیان است کمی بی انصافی کرده ایم. قطعا هر فردی دوست دارد در زندگی شخصی اش هم موفق و خوشبخت باشد.
هوش کارآفرینی این خصوصیت را دارد که بر روی زندگی شخصی افراد هم تأثیر مثبتی بگذارد. آموختن مهارت هایی که می تواند بر روی ارتباطات با اعضای خانواده نقش بسیار مؤثری داشته باشند. پس می توان دریافت که هوش کارآفرینی چیزی است که می تواند هم بر کسب وکارتان تأثیر بگذارد و هم بر روابط خانوادگی تان.
هدف نهایی هوش کار آفرینی
هر مهارتی نکته هایی در خود دارد که ما را مجاب می کند تا آن را فرا بگیریم و هر مهارتی را یاد می گیریم برای رسیدن به یک هدف! هوش کارآفرینی هم به دنبال یک هدف است و رسالتی بر عهده دارد.هوش کارآفرینی به دنبال این است که چیزی را بسازد که می تواند عامل اصلی موفقیت هر کارآفرینی باشد. هوش کارآفرینی تلاش میکند که بگوید مهم ترین عامل کارآفرین شدن تنها یک چیز است، شخصیت کارآفرین!
بنابراین برای اینکه از هوش کار آفرینی برخوردار شویم، باید به دنبال این باشیم که بدانیم شخصیت یک کارآفرین چگونه است. در مقالات بعد در مورد این موضوع بیشتر صحبت خواهیم کرد.
از شما مخاطب عزیز سپاس گزاریم که تا اینجای متن ما را همراهی نمودید.
برگرفته از کتاب:
– هـوش کارآفـرینــی (مهارت های ضروری برای شروع کارآفرینی) نویسنده: حسن زارعی
دانلود مقاله کامل :
نظر خود را در مورد این مقاله با بقیه در اشتراک بگذارید.